• وبلاگ : قلب عاشق من
  • يادداشت : جزتو...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    عالي بود


    سلام منم سميرام مثل تو سميراي تنها البته

    يکي هست به زور ميخواد منو از تنهايي دربياره تو اين چند روز تونسته يکم رامم کنه اما مگه برام رضا ميشه مگه عشقم ميشه اما مگه ميتونه رضاي عزيزم باشه اي خدا اي خدا اي خدا

    منو ببخش خدا جونم اون موقع که بهت ميگفتم حتي اگه رضا رو ازم بگيري بازم شکرت ميکنم شرمندت شدم نتونستم شاکرت باشم منو ببخش الان بهت ميگم شکرت خداجونم شکرت .....درسته گرفتي ازم درواقع خودم ازخودم گرفتمش اما خب يکي هم به خاطر من داشت داغون ميشد اگه از خودم نميگذشتم اگه رو دلش پا ميزاشتم اون موقع منو مي بخشيدي ؟ پس چرا رضا ازم ناراحته مياد وبا نيش وکنايه صحبت ميکنه چرااااااااااااااااااااا؟

    سميرا جان به اين سميراي بيچاره هم دعا کن دعا کن منو من عاشق رضا بودم از اين طرفم يکي مجنون من بود با التماس وخواهش وادارم کردن بهش بله گفتم اما مگه ميشه عشق خودم رو فراموش کنم؟ مگه ميشه کسي غير اون تو حلقم جا شه؟ دعا کن منو ابجي

    من از طريق اين ترانه که جرزتو کي ميتونه تو قلب من جاشه ... اومدم وبلاگتو پيدا کردم اين اهنگ پيشواز شماره رضاست ....خيلي دوسش دارم رضا هم منو دوسم داشت وداره وبه قول خودش خواهد داشت رضا رو دعا کن زود يه همدمي پيدا کنه سختم مياد تو عذابم که رضا چرا تنها گذاشتم به خدا قسم صدها بار اين پسره رو جوابش کردم اما جلوي همه عين فيلما ازم خواست ويرونش نکنم انگار فيلم هندي بود

    واي خدا الهي من بميرم ورضا اينجوري نمونه اينجوري که من خرابش کردم اينجوري که اون با اون موقعيت هم اجتماعي وهم مادي ومعنوي ودانايي که داشت حاضر شده بود با منه دهاتي پاپتي ازدواج کنه من دست رو دلش گذاشتم گفتم رضا ديگه من تموم شدم براي هميشه خداحافظ ...کاش زبونم بند ميومد ونمي گفتم اي خدا شکرت من راضي ام به رضاي تو رضاي منم فداي تو .....

    سميرا جان شرمندتم عزيز که باحرفام اذيتت کردم به خدا جايي رو نداشتم خيلي تنهام خيلي ....دور وبرم پره ادمه اما هيچ کدوم برام اوني نميشه که ميخواستم اين بيچاره که منو نامزد کرده هم به خاطر اين اخلاقم تو عذابه بيچاره خيلي دوست داره منم يه ذره حدقال به اندازه يه سرانکشت دوسش داشته باشم اما به خدا علاقه ايجاد نميشه چرا کسي نميفهمه؟ دعا کن رضا رو فراموش کنم و به محمد فکر کنم من ادمي نبودم که تا يکي يه چشم زد بگم آره عاشقم شده منم بايد مجنونش بشم رضا ديوانه وار دوسم داشت منم عاشقانه منتظرش بود چند روزي هم اگه ميگذشت اومده بود ولي اين زودتر رسيد کار خدارو ميبيني ؟اگه اومدي تو وبلاگم برام پست خصوصي بزن دوست ندارم محمد ببينه وناراحت بشه اون بيچاره چه گناهي داره جز عاشقي ؟ خيلي مچکرم وبلاگت عاليه انشالله هيشکي تنها نمونه

    دوستت دارم مرسي که به حرفام گوش دادي

    درپناه خدا